خب، الان خوشحالم که رفتم کلاس.

نمی دونم چرا می خواستم بپیچونمش.

برگشتنی با همکلاسیم یه مسیری رو پیاده روی کردیم.

یهویی پرسید فلانی چرا ازدواج نمی کنی؟

گفتم راستش دو سالی هست دنبالشم ولی قسمت نشده. کلی از مزایای ازدواج براش صحبت کردم تا این که خودش برگشت گفت که چهاردهم فروردین عقد می کنه. فهمیدم بیشتر هدفش از پرسیدن این سوال این بوده که به خودش قوت قلب بده.

اگرچه این روزها انگیزه ام برای یافتن نیمه گمشده خیلی کمتر شده و صحبت کردن راجع به آن، دیگر ضربان قلبم را به سمت بی نهایت میل نمی دهد، اما خوشحالم از جوابی که بهش دادم.

بالاخره کل کلاسام تموم شد.

فردا و پس فردا می خوام خونه خودم رو تر و تمیز کنم. سه شنبه هم که تو راهم. چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه هم که مهمانی دعوتیم.

ان شالله از هفته بعد دوباره درس مشق را آغاز می کنیم.



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها