تعطیلاتمان تمام شد.

امروز رفتم باغ.

قیچی را برداشتم و افتادم به جان چند تا درخت و هرس کردم.

هرچه می خواهد بشود، بشود.

گاهی باید شهامت داشت.

دوباره هوایی شدم، دلم خواست بشوم مثل آن نوجوانی که تمام روزهای تابستانش را میان باغچه کوچک روستا سپری می کرد.

برای فردا دو تا گزینه پیش رو دارم: بمانم، کمک کنم، سنگ تمام بگذارم و سختی را تحمل کنم،  یا پنهان و راحت باشم.




مشخصات

آخرین جستجو ها