از صبح تا حالا از این خونه بقلی بوی قرمه سبزی میاد.

از اون قرمه سبزی ها که مادربزرگم می پخت.

مادربزرگ خدا بیامرزم خیلی مارو دوست نداشت و بیشتر دخترهاشو دعوت می کرد خونش، بنابراین تقریبا سالی یک بار می تونستیم از این قرمه سبزی ها توی خونش بخوریم.

و آخرین باری که خودش برای ما غذا پخت، به بیش از ده سال پیش برمی گرده، ولی آنقدر خوشمزه می پخت که هنوز مزه و بوش توی ذهنم مونده.


+ می خوام برم در خونه همسایه رو بزنم و بگم آقا لطفا یه بشقاب خورشت هم به من بدید.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها